سایه ها و تردیدها

رفت و بردش قصه ی دیدار را.....

سایه ها و تردیدها

رفت و بردش قصه ی دیدار را.....

سایه ها و تردیدها

زخمی بر او بزن عمیقتر از انزوا(پل الوار)
.
.
حرف هست تا دلت بخواهد، اما چه بنویسم که مرهمی باشد برای رنجهای مگو.........

آخرین نظرات

فهیمه رحیمی

فهیمه رحیمی

سلام

ماها یه عادت همیشگی داریم اونم مرور روزهای گذشته است و غبطه خوردن برای همون گذشته ها که حتی امروزم تایید میکنیم که روزهای سختی بوده اما خاصیت نوستالژی همینه، شیرینه و این شیرینی هرچه که از اون روزها دورتر میشیم لذت بخشتر هم میشه.برای ما بچه های دهه شصت و حتی پنجاه نوستالژی شاید قویتر از دوره های دیگه باشه، چون جنس سالهای کودکی و نوجوانی ما با باقی سالها فرق داشت، سالهای جنگ بود و ماجراهای منحصر به خودش و شاید همین امر، اون روزها رو متمایز میکرد.

یکی از بزرگترین نوستالژی های دهه شصت بی گمان رمان های عاشقانه و عامه پسند فهیمه رحیمی بود که در مدت زمان کمی در اکثریت جامعه فراگیر شده بود، شایدم انتشار آثار فهیمه رحیمی در آن دوران به تنهایی سرانه مطالعه رو در کشور جابجا کرد.

خوب یادم هست که در منازل دوستان و اقوام و آشنایان همیشه از کتابهای فهیمه رحیمی پیدا میشد و مخصوصا اگر دختر نوجوان و یا جوانی داشتند که دیگر صد در صد کتابهای ایشان به وفور یافت میشد.در آن دوره  هر جا که جمعی بود یکی از موضوعات فارغ از جنگ، گفتگو در خصوص شخصیت های قصه های فهیمه رحیمی بود و هر کس از دیدگاه خودش به نقد شخصیت های داستان می یرداخت، من خودم با چشمان خودم دیدم که چگونه برای شخصیت های قصه و سرانجامشان، خوانندگان اشک می ریختند چگونه حرص می خوردند و منقلب می شدند از تاثیر این قصه ها این را برایتان بگویم که به گفته خود سرکار خانم رحیمی در اثر اصرار و نامه نگاری های متعدد خوانندگان کتابهایشان، ایشان به درخواست مردم مجاب به نگارش دنباله داستان برای کتاب زخم خوردگان تقدیر شد تا پایان تلخش تغییر کند و رمان هنگامه به وجود آمد همین اتفاق برای رمان مشهور پنجره نیز افتاد که به اصرار طرفدارانش رمان ماندانا را به تحریر درآورد.

در خاطراتی که از ایشان منتشر شده در خصوص چاپ اولین کتاب با عنوان بازگشت به خوشبختی که در سال 1369 توسط انتشارات چکاوک و پگاه به مدیریت برادران شهبازی منتشر شد نقل شده که بعد از نشر کتاب روزی خانم رحیمی به دفتر انتشارات سر می زنند و ایشان را به طبقه دوم راهنمایی میکنند و آنجا با کوهی از نامه مواجه می شوند خطاب به ایشان در خصوص کتابشان، که ایشان نامه ها را بغل کرده و اشک می ریزند و از دیدن این صحنه برادران شهبازی نیز منقلب شده و اشک می ریزند.

اما در کارنامه کاری خانم رحیمی 23 عنوان رمان ثبت است که همگی به نوعی با استقبال مخاطب مواجه شده اما در این بین 7 رمان وی بین 47 رمان پرفروش پس از انقلاب قرار دارد و این موفقیت کوچکی نیست که به سادگی بشود از آن گذشت.

تحلیل شخصی من از آن دوره چنین است، که با شکل گرفتن موج جدیدی در ادبیات با عنوان ادبیات عامه پسند، بعد از انقلاب و در دوران جنگ و پس از جنگ، استقبال بی سابقه ای از اینگونه سبک شکل گرفت که بارزترین آن رمان های فهیمه رحیمی بود البته در این موج نویسندگان موفق دیگری بودند از جمله نسرین ثاقبی، ر.اعتمادی و نازی صفوی که کتابهایشان پرفروش و پر مخاطب بود.

رحیمی که محور بیشتر قصه هایش مربوط به مسائل زنان و ناکامی و شادکامی در عشق بود و از ادبیات و زبان عادی جامعه  استفاده می کرد بی آنکه به عرف خللی وارد کند مخاطبانش را در دل خانه ها و حتی بیشتر از زنان خانه دار آن روزها یافت.

اما بسیاری از اساتید ادبیات حتی از بیان داستان عامه پسند به عنوان یک سبک ابا داشته و در کلاسها و کارگاههای خود از طعنه و تحقیر نسبت به این ادبیات چیزی کم نمی گذارند اما در واقع نمی شود اینهمه موفقیت و اقبال را نادیده گرفت.داستان پیشرو و ادبیات روشنفکری جایگاه خودش را دارد اما سوال اینجاست داستان بر چه مبنایی نوشته می شود؟

مگر نه اینکه هر نویسنده ای اولین و مهمترین هدفش خوانده شدن است، خب با این تفاسیر چطور می توانیم این موفقیت را کتمان کنیم، من نیز خودم در روزگاری در همین صف استهزاء کنندگان این قبیل داستانها و دنبال کنندگانشان بودم اما از روزی که خودم سعی در نوشتن کردم تازه فهمیدم که خلق یک شخصیت ولو ساده چقدر دشوار است چقدر برای نویسنده سخت است که شخصیت های گوناگون قصه را زندگی کند و حتی گاهی در تضاد با باورهای خودش شخصیت قصه مسیر دیگری را برود، حال شما تصور کنید یک قصه در پانصد صفحه شکل گرفته و روایت شده و به سرانجام رسیده حالا در کتابی در دنباله این ماجرا باید تمام زوایای فکری و مادی اثر را در ذهن محفوظ داشت تا در دنباله ی جدید به بن بست نرسی، در کل جان کلام این است که کار بسیار دشواریست و ذهنی خلاق و قلمی توانا می خواهد.

در هر صورت ادبیات عامه پسند که حتی بعضی از نویسندگان این عرصه مثل جناب ر.اعتمادی نهادن این نام را بروی آثارشان توهین تلقی می کنند در دل مردم جای باز کرده و هر روز به نویسندگان این عرصه و مخاطبانشان اضافه می شود و باید پذیرفت که جامعه برای آسودگی خیال گاهی به سمت این ژانر کشیده می شود و در ایران هم همینطور است در سالهای پس از جنگ مردمی که مرگ را با چشم دیده اند، خسته و افسرده اند، داستانی را می خواهند که در توهماتشان دارند که پایان خوش داشته باشد مردم از ناکامی و تلخکامی بیزارند، که همین موضوع دلیل اصرار بر نگارش دنباله برای قصه های خانم رحیمی شده که پایانش را خوش تمام کند تا خواننده در رویاهایش و در ماجرایی که خودش را جزیی از شخصیت های آن میپندارد به مراد دل برسد و با شادکامی از رویا به زندگی روزمره خود بازگردد.

در هر صورت در جامعه مرد سالار ما ایجاد این موج به نظرم نوعی شجاعت بود. در قصه هایی که زن از غرایز خود حرف یزند و تلاش زن برای بدست آوردن مرد و حتی پا را فراتر گذاشته و در ذهنش آرزوی مرگ همسرش را بکند و خلاصی معشوقش از دست همسرش تا در دنیای جدیدی به وصال هم برسند نوعی هنجار شکنی محسوب شده و در شرایط سیاسی و اجتماعی آن روزهای ایران کاری به غایت جسورانه بوده است.بسیاری فهیمه رحیمی را دانیل استیل ایران می خوانند کما اینکه وی خود علاقه ای نداشت به این نام خوانده شود و ترجیح می داد سبک و شخصیتی مستقل داشته باشد.

به اعتقاد شخصی من باید قبول کرد که جامعه اقبال بیشتری به داستانهای عامه پسند نشان داده تا داستانهای پیشرو و در جامعه ای که سرانه مطالعه هشت دقیقه در سال است چه اشکالی دارد همین کتابها که از دیدگاه نویسندگان دیگر سطحی و دم دستی است خوانده شده و مردم بسوی مطالعه جذب شوند کما اینکه بر این عقیده ام که داستانی درست است که حرف مردم باشد، درست است نویسنده با نگارش یک قصه باید مفهومی یا پیامی را به خواننده منتقل کند و از زاویه دیدی که خود میبیند و مردم عادی قادر به دیدنش نیستند چشمهای خواننده را باز کند اما مردم ما چیزی را می پذیرند که برایشان باور پذیر تر باشد و با گوشت و پوستشان حسش کرده باشند شاید دلیل اقبال این سبک همین باشد.

در انتها تاکید میکنم سرکار خانم فهیمه رحیمی نویسنده ای که یازده هزار و هفتصد صفحه قصه نوشته و تمام شعرهایی که در قصه هایش آورده را نیز خودش سروده و یک انقلاب در عرصه کتابخوانی در انتهای دهه شصت و ابتدای دهه هفتاد کرده انسانی بسیار بسیار قابل احترام و هنرمند می بوده و در دنیا اگر بدنبال نویسندگان مطرح در ادبیات عامه پسند می گردیم به نامهایی برمی خوریم که دیگر نمی شود مطلبی در نقد این سبک نوشت از جمله: ژول ورن، آگاتا کریستی، جی.کی.رولینگ و دانیل استیل .

کتابهای منتشر شده از بانو فهیمه رحیمی:

  • ابلیس کوچک
  • اتوبوس
  • آریانا
  • اشک و ستاره
  • باران
  • بازگشت به خوشبختی (۱۳۶۹)
  • بانوی جنگل
  • پاییز را فراموش کن
  • پریا
  • پنجره
  • تاوان عشق
  • حرم دل
  • خلوت شب‌های تنهایی
  • خیال تو
  • روزهای سرد برفی
  • زخم خوردگان تقدیر
  • سال‌هایی که بی تو گذشت
  • شیدایی (آخرین رمانش)
  • عشق و خرافات
  • کوچه باغ یادها
  • ماندانا (ادامه رمان پنجره)
  • هنگامه
  • همیشه با تو
  • آمار و احتمالات کاربردی/ تدوین فهیمه رحیمی؛ زیرنظر علیرضا لچیانی.
  • آم‍وزش‌ ب‍رای‌ ک‍ارش‍ای‍س‍ت‍ه‌: ۲۲۲ب‍ن‍د ت‍وص‍ی‍ه‌ه‍ای‌ س‍ازم‍ان‌ ج‍ه‍ان‍ی‌ ک‍ار/ ب‍ه‌ پ‍ی‍وس‍ت‌ راه‍ک‍اره‍ای‌ اس‍اس‍ی‌ اص‍لاح‍ات‌ ... ت‍ج‍رب‍ی‍ات‌
  • اکولوژی عمومی/ تالیف و تدوین فهیمه رحیمی
  • انتظار/فهیمه رحیمی
  • ب‍اور آف‍ت‍اب‌/ ف‍ه‍ی‍م‍ه‌ رح‍ی‍م‍ی‌
  • رزکبود

 به امید روزی که به تمامی نویسندگان و اهل قلم احترامی شایسته صورت گیرد و جامعه ی کم حافظه ی ما کمی قدرشناس باشد.

ارادتمند 

محسن راستگو

فهیمه رحیمی

  • دومان

نظرات  (۵)

با چه شوری کتابهاشو میخونیدم ...هی ی ی 
پاسخ:
دقیقا همینطوره
ممنونم از بیان دیدگاهتون 

با سلام

وبلاگی با محتوای زیبا دارید

ما هم یک سایت پوشاک داریم

ممنون میشم از سایتمون دیدن کنید و دیدگاه رو تایید کنید
پاسخ:
سپاس از مهر و حسن توجه تان
حتما  و با کمال میل از سایتتون بازدید میکنم
پاینده باشید
چه شب ها که با خواندن یکی از رمان های خانم رحیمی را به صبح می رسوندم و مشتقاق برای خوندن کتاب بعدی

یادش بخیررررررررررررر
پاسخ:
روحشون شاد بانو فهیمه رحیمی
ممنونم که به این صفحه محبت دارید
خیلی مطلب ارزشمندی بود با اینکه من دو یا سه تا کتاب از ایشون خوندم و علاقه من به این سبک نبودم ولی الان از یه زاویه دید دیگه که نشونمون دادی احترام بیشتری برای ایشون قائل شدم . ممنون عزیزم ♥️🙏
پاسخ:
ممنونم از لطفت 
من فقط بخشی از واقعیات را در خصوص ایشان گفتم
فهیمه رحیمی 
نازی صفوی و... 
و رمان هاشون و خاطرات قشنگی که از اون زمان در خاطرم مونده این نویسنده ها رو برام خیلی عزیز کرده.
ممنون
پاسخ:
دقیقا نویسنده هایی هستند که اسمشون هم نوستالژیست

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">